loading...
دانلود رايگان نرم افزار با لينک مستقيم, دانلود بازي, دانلود

بیشتر مشاجره‌های لفظی میان زن و شوهرها از حرف‌هایی که میان آن‌ها رد و بدل می‌شود، برمی‌خیزد؛ حرف‌هایی که یا نشان‌دهنده‌ی اختلاف نظر درباره‌ی عقاید و سلایق آن‌هاست یا قرار است منجر به یک تصمیم مشترک برای یکی از امور زندگی شود. اما چرا این اختلافات در دوران آشنایی پیش از ازدواج مجال بروز پیدا نمی‌کنند؟

دلیل اول آن است که تا زمانی که دو نفر زیر یک سقف نروند و زندگی مشترکشان را شروع نکنند، کمتر ممکن است حرف‌هایی از این دست پیش بیاید و دلیل دیگر آن‌که اگر هم پیش بیاید، رودربایستی‌ها و ملاحظات باعث می‌شود، طرفین حرف خود را فروبخورند.

پس اگر دختر و پسر در دوران آشنایی پیش از ازدواج در چنین مواردی حرفی پیش بکشند و بدون خودسانسوری و واقع‌بینانه نظر خود را بگویند و نظر طرف مقابل را بشنوند، می‌توانند دوران زناشویی بهتری را برای خود متصور باشند.

دقت کنید که هیچ‌یک از محورهای پیشنهادی گفت‌وگو که در ادامه می‌خوانید، برای ارزش‌گذاری رفتار شما یا طرف مقابلتان نیست؛ هدف، تنها روشن شدن تفاوت‌ها است. تفاوت‌هایی که اغلب یکی از این سه حالت را دارند: مفید و مکمل هم، قابل اغماض و مدیریت، غیرقابل اغماض و مدیریت‌.


محاسن خانواده‌ها؛ محور اول

هر یک از طرفین، ابتدا از نظر خود، محاسن خانواده‌ای را که در آن بزرگ شده‌ است، برشمرده و سپس به طرف مقابل فرصت دهد تا بگوید آیا او هم مواردی را که به‌عنوان ارزش‌ها و محاسن خانواده‌ی همسر آینده‌اش شنیده است، «ارزش» و «حُسن» می‌داند؟
نکته: ممکن است رفتاری که شما همیشه به‌عنوان یکی از خوبی‌های خانواده و اقوام خود می‌پنداشته‌اید، در نظر همسر آینده‌تان، یک رفتار ناپسند یا مشکل‌ساز تلقی شود.


معایب خانواده‌ها؛ محور دوم

هریک از طرفین، ابتدا باید بر اساس معیارهای عرفی جامعه، معایب خانواده‌ای را که در آن بزرگ شده است، برشمرده و بگوید که آیا این معایب در زندگی شخصی و مشترک با همسر آینده‌اش مشکل‌ساز خواهد بود یا نه؟ (اگر مشکل‌ساز خواهد بود، تا چه اندازه؟)
همچنین صادقانه بگوید که افکار و رفتار خودش نیز تحت تأثیر این خلقیات غلط خانوادگی هست یا نه؟ (اگر تحت تأثیر است، تا چه اندازه؟)
سپس طرف مقابل بدون تعارف و رودربایستی باید بگوید که آیا می‌تواند با چنین روحیاتی کنار بیاید یا نه؟

زمان بچه‌دار شدن؛ محور سوم

هریک از طرفین باید نظر خود را درباره‌ی زمان بچه‌دار شدن بگوید.
ممکن است شما معتقد باشید بلافاصله پس از ازدواج باید بچه‌دار شد. این عقیده تنها مختص به کسانی که دیر ازدواج می‌کنند و نگران فاصله‌ی سنی خود و فرزندشان هستند نیست، بل‌که کسانی هم هستند که معتقدند با زود آمدن بچه، زن و شوهر بیشتر وابسته‌ی هم می‌شوند و رفتارهای کودکانه‌ی خود را زودتر کنار می‌گذارند.
در این میان عده‌ای هم معتقدند همین‌طور که زندگی سر و سامان می‌گیرد، بچه‌ی زودآمده هم از آب و گل در می‌آید و همه‌ی دردسرهای اول زندگی با هم تمام می‌شود.
اما شاید طرف مقابل شما از آن‌هایی باشد که معتقدند چند سال اول زندگی را باید در غیاب بچه خوش بود و گشت و گذار کرد یا از آن‌هایی که عقیده دارند تا رفاه کامل برقرار نشود، نباید بچه‌دار شد. پس در این موارد به صراحت صحبت کنید.

تعداد بچه‌ها؛ محور چهارم
هریک از طرفین باید نظر خود را درباره‌ی تعداد بچه‌ها بگوید.
ممکن است شما معتقد به تک‌فرزندی باشید و معتقد باشید یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب است و یا اصلا حوصله‌ی بیش از یک بچه را نداشته باشید.
شاید هم برعکس؛ عقیده داشته باشید که بچه‌ی یکی‌یک‌ دانه، خل و دیوانه می‌شود و بچه باید هم‌بازی داشته باشد و یا بیش از یکی باشد تا در سنین بالاتر تنهایی شما را بیش‌تر پر کند.
حالت دیگر این است که شما معتقد به جوری جنس باشید؛ یعنی بگویید بچه‌دار شدن را باید حتی‌الامکان تا وقتی هم که فرزند پسر داشت و هم فرزند دختر ادامه داد.
پس عقیده‌ی ‌خود را ـ هرچه که هست ـ در این مورد پنهان نکنید.

تربیت بچه‌ها؛ محور پنجم
هریک از طرفین باید نظر خود را درباره‌ی نحوه‌ی تربیت بچه‌ها بگویند.
ممکن است شما معتقد باشید که هنوز هم روش‌های سنتی تربیت و سخت‌گیری به بچه از همان سنین طفولیت، مطمئن‌ترین راه برای حفظ او در مسیر صحیح رشد فکری است.
شاید هم معتقد به روش‌های نوین تربیتی باشید و یادگیری روش درست تربیت بچه را مستلزم مطالعه‌ی کتاب‌های روان‌شناسی تربیت بدانید.
کسانی هم هستند که می‌گویند باید کتاب‌های تربیتی را خواند اما این روش‌ها را با در نظر گرفتن واقعیات و شرایط فرهنگی جامعه به‌کار بست.
در هرحال فراموش نکنید که در بحث تربیت، جدال سخت‌گیران و آسان‌گیران و نیز نبرد سنت و مدرنیزم یکی از زمینه‌های بروز اختلاف است.

دایره‌ی همدلی و پایبندی؛ محور ششم
همدلی و پایبندی برای هرکس تعریف خاص خود را دارد.
ممکن است شما نوع برخورد یا نوع پوشش همسرتان در محافل خانوادگی یا عمومی را نشان‌دهنده‌ی میزان پایبندی او به زندگی مشترکتان بدانید.
یا ممکن است شما به همسرتان اعتماد کامل داشته باشید، اما باز هم به‌خاطر ناپسند شمردن رفتارهای برخی اشخاص دیگر ـ اعم از مرد و زن و فامیل و غیرفامیل ـ متوقع همدلی و همکاری او در محدود کردن ارتباطات‌ خود با آن‌ها باشید.
این هم ممکن است که شما نگران گذشته‌ی نامزدتان باشید.‌
اما درهرحال دو چیز را از یاد مبرید:
اول این‌که؛ هرگز نمی‌توانید متوقع قطع ارتباط همسرتان با والدینش باشید.
دوم این‌که؛ از ماجراهای گذشته‌ی خود، آن‌چه را که ممکن است در آینده برای زندگی مشترکتان مشکل‌ساز شود، ناگفته نگذارید و متقابلا به نامزدتان نیز این را یادآور شوید، اما در گذشته‌ی یکدیگر بیش از این جست‌وجو نکنید.

خرج کردن؛ محور هفتم
از نظر شما چه هزینه‌هایی خرج لازم و چه هزینه‌هایی خرج زائد هستند؟
ممکن است کاری که شما به حساب صرفه‌جویی خود می‌گذارید، همسر آینده‌ی شما به پای خساست شما بگذارد.
در اطراف خود، چه کسی را ولخرج، چه کسی را خسیس و چه کسی را مدبر می‌دانید؟ نمونه‌هایی از ولخرجی، خساست و تدبیر آن‌ها را مثال بزنید.
مثلا ممکن است شما هدایا و کادوهای متقابل مناسبتی را باعث افزایش محبت بین اعضای خانواده یا اقوام بدانید و ممکن است آن را نوعی ولخرجی و عرصه‌ای برای بروز چشم و هم‌چشمی‌ها تلقی کنید.
شاید هم نفس عمل را ستایش کنید اما معتقد باشید که باید در هر مورد، فراخور حال عمل کرد.
یا ممکن است صرف ناهار و شام را در بیرون از منزل، یک تفریح خوب یا یک ولخرجی بی‌مورد به حساب آورید.
نظرتان در مورد خرج کردن برای سرگرمی‌هایی مثل مسافرت، شهربازی، سینما، تآتر، گالری‌های هنری و کنسرت‌های موسیقی یا میهمانی دادن چیست؟

پیشرفت مالی؛ محور هشتم
آیا شما فکر می‌کنید که طی هر یک‌ سال باید پیشرفت‌های مهمی در زندگی‌تان محقق شود یا در عرض کمتر از یک ‌سال؟
آیا شما فقط خودتان را به عنوان مدیر برنامه‌های کاری و مالی خود قبول دارید یا همسرتان را نیز به ‌عنوان کسی که از مسائل کاری و مالی شما خبر دارد، مشاور و حتی مدیر خوبی برای برنامه‌های‌تان می‌دانید؟
به عنوان مثال؛ آیا شما فکر می‌کنید فعلا بیش از این نمی‌توان برای تغییر شرایط مالی و ارتقای وضعیت شغلی کاری کرد یا معتقدید که دو فکر بهتر از یک فکر جواب می‌دهد و همفکری با همسرتان در این مورد، می‌تواند منشاء تحول باشد؟
آیا شما معتقدید که زن نیز باید در این مسیر با شوهر خود همراه شود و بیرون از خانه شغلی داشته باشد؟
نهایت پیشرفت برای شما چیست؟ تصاحب یک خانه‌ی مناسب و یک اتومبیل؟ تصاحب یک خانه مجلل در بالای شهر و یک اتومبیل مدل‌بالا و یک ویلا در منطقه‌ای خوش‌ آب و هوا؟ یا…؟

اوقات فراغت و امور منزل؛ محور نهم

به نظر شما ایام تعطیل و اوقات فراغت برای چه کاری است؟
امور منزل و کارهای عقب‌افتاده؟ استراحت؟ تفریح؟ مطالعه؟ اهمیت هرکدام از این موارد برای شما چه‌قدر است؟ بیشتر اهل کدام‌یک از این کارها هستید؟
آیا حاضرید وقتی که نیاز به استراحت ندارید، بدون دلخوری از سر رفتن حوصله‌تان، فرصت استراحت به همسرتان بدهید؟
به نظر شما همکاری شوهر در انجام امور منزل ـ جمع ‌و جور، رُفت ‌و روب، شست ‌و شو، آشپزی، خرید مایحتاج روزانه، امور بچه‌ها و… ـ تا چه‌‌ اندازه باید باشد؟ برای روشن شدن این میزان، درصد بگویید.
چه کارهایی برای اوقات فراغت روزانه و چه کارهایی برای ایام تعطیل مناسب‌اند؟
تماشای فیلم را در منزل ترجیح می‌دهید یا سینما؟
مطالعه را مفید می‌دانید یا ضروری؟
چه‌قدر میهمانی رفتن یا میهمانی دادن را دوست دارید؟
دوست دارید چه‌مقدار از اوقات فراغت خود را دو نفری و چه‌مقدار از آن را در جمع دوستان و آشنایان بگذرانید؟
چه‌قدر اهل سفر هستید و چه‌ گونه مسافرتی را دوست دارید؟
آیا قدم زدن در کوچه‌ها و خیابان‌های شهر را دوست دارید؟
آیا…؟

صمیمیت و احترام؛ محور دهم
دایره‌ی پرهیز از توهین و حفظ احترام طرفین در هنگام بروز اختلافات و مشاجره‌های لفظی را چه‌گونه ترسیم می‌کنید؟
آیا درصورت بروز مشاجره‌ با یک شخص، معمولا آن را محدود به موضوع مورد اختلافتان با او می‌کنید، یا کل شخصیت و کل رابطه‌ای را که با او دارید، زیر سوال می‌برید؟
ابراز علاقه، عشق و محبتِ همسرتان به شما باید چه‌گونه باشد؟ با حرف‌های محبت‌آمیز؟ با دادن هدیه؟ با کمک در انجام کارهای شخصی شما؟ با ناز و نوازش و رفتارهای زناشویی؟
توقع دارید همسرتان هرکدام از این کارها را با چه فواصل زمانی و در چه اوقاتی برای شما انجام دهد؟
تا چه اندازه آمادگی پیش‌قدم شدن برای انجام هرکدام از این کارها را دارید و تا چه اندازه متوقع‌ هستید همسرتان در این موارد پیش‌قدم شود؟

نکاتی بیشتر...


نياز به ازدواج در روان انسان ها وجود دارد؛ ما نيازمند به زندگي با جنس مخالف هستيم؛ نيازمند آنيم كه تا زماني كه زنده ايم از تنهايي نجات پيدا كنيم. اما ازدواج اگر در چهارچوب منطقي و درستي نباشد، به جاي اينكه آرامش دهنده باشد آرامش را بر هم مي زند و يا به جاي اينكه با كسي رابطه عميق و صميمانه اي پيدا كنيم، ممكن است حتي هميشه هم با او زندگي كنيم، اما كاملا تنها باشيم. بنابراين، بايد چهارچوب هاي اساسي انتخاب همسر را به خوبي بدانيم تا با انتخاب درست به نيازهاي بيولوژيك و رواني خود، پاسخ صحيح دهيم.


:: تناسب خانوادگي

به طور كلي، انسان ها در بستر خانوادگي شكل مي گيرند. چهارچوب خانواده و آنچه كه به عنوان شكل گيري شخصيت در خانواده وجود دارد، از خانواده اي به خانواده ديگر فرق مي كند؛ يعني هر خانواده بسته به زمينه فرهنگي و تربيتي اي كه دارد در فرد تأثير متفاوتي مي گذارد؛ چرا كه نقش تربيت در شكل گيري شخصيت مهم است. جان واتسون (پدر علم روان شناسي) مي گويد: 50 نوزاد به من بدهيد و بگوييد چه شخصيت هايي لازم داريد؛ دانشمند، پليس، قاضي، دزد و... چه مي خواهيد؟! من مطابق سفارش شما 20 سال بعد اين افراد را تحويل مي دهم. در واقع او مي خواهد بگويد كه تربيت، نقش بسيار پررنگ تري از زمينه هاي ديگر مثل ژنتيك يا زمينه هاي خاص ديگر دارد.

خانواده نقش مهمي در شكل گيري شخصيت دارد، بنابراين افراد در انتخاب همسر، زماني در كنار كسب نيازهاي رواني (كه به مراتب مهم تر از نيازهاي بيولوژيك هستند)، درست پاسخ مي گيرند و از اضطراب جدايي يا ترس از تنهايي نجات مي يابند كه دو نفر براي انتخاب يک زندگي مشترک بعنوان همسر، از نظر خانوادگي متناسب با هم باشند. چنان كه اشاره كرديم خانواده (بنا به تربيتي كه روي فرزندش دارد) نقش مهمي در شكل گيري شخصيت او ايفا مي كند و اين مسئله اين روزها بسيار ناديده گرفته مي شود، چرا كه دختر و پسر، همديگر را خارج از بسته خانوادگي مي بينند؛ ساده ترين شكل آن اين است كه در دانشگاه با هم آشنا مي شوند، در حالي كه نمي دانند طرف مقابلشان محصول چه خانواده اي است! در شكل ديگر در يك برخورد همديگر را مي بينند در حالي كه هر دو، دوست دوستان شان هستند و شناخت ديگري از يكديگر ندارند يا به صورت تصادفي، با هم آشنا مي شوند.

انسان ها، محصول خانواده شان هستند؛ پس بهتر است در زمان گزينش همسر، او را از داخل بستر خانواده ديده و انتخاب كنند و دقت كنند كه آيا فرد مورد نظر، از نظر خانوادگي با آنها تناسب دارد يا خير؟ در اينجا، مفهوم خانواده زمينه هاي تربيتي را باز مي كند. مثلا فردي مي گويد كه ما از نظر خانوادگي به هم مي خوريم. آيا به طور خاص، بستر فرهنگي و شيوه هاي تربيتي رايج در خانواده را بررسي كرده اند و به اين نتيجه رسيده اند؟ گاهي 2 نفر با هم ازدواج مي كنند و از نظر فرهنگي و خانوادگي به هم شبيه هستند، اما شيوه هاي تربيتي آنها متفاوت است! مثلا در خانواده پسر، زن جايگاه و ارزشي ندارد.

فرض كنيم مادر پسر 30 سال است كه زندگي كرده ولي هيچ چيز متعلق به او نيست و فقط وظيفه اش اين بوده كه بشويد، بپزد، بزرگ كند. پسري كه نگاهش به زن اين گونه شكل گرفته است با دختري ازدواج مي كند كه در ساختار خانواده اش مادر، همه كاره بوده و تعيين تكليف مي كرده است؛ در نتيجه در زندگي اين دو نفر، پسر آن نگاه را نسبت به همسرش دارد و دختر آن انتظار را. پس اين دو، تناسب خانوادگي ندارند هرچند از نظر سطح تحصيلات و وضعيت مالي شبيه و در يك طبقه باشند. اين زوج پس از مدتي در بهترين حالت پايشان به جلسات مشاوره كشيده مي شود و در بدترين حالت به علت اختلافات شديد از دادگاه ها سردر مي آورند.

:: تناسب فرهنگي


ما تناسب فرهنگي داريم، آنها از نظر فرهنگ با ما متفاوت اند؛ راستي فرهنگ يعني چه؟ فرهنگ يعني بايدها و نبايدهايي كه تعيين تكليف مي كند. آن، به ما مي گويد چه چيزي درست است و چه چيزي غلط؟ چه كاري بايد انجام شود و چه كاري نبايد صورت گيرد؟ از آنجا كه فرهنگ ها با هم متفاوت هستند، بايدها و نبايدهاي آنها نيز فرق مي كند. به عنوان مثال، بايدها و نبايدها در فرهنگ آذري ها بسيار متفاوت تر از بايدها و نبايدهاي فرهنگ شمالي هاست؛ حتي گاهي نبايد يكي، بايد ديگري است.

انسان در فرهنگ خود به طور ناخودآگاه احاطه شده است. از صبح كه بيدار مي شويم اين فرهنگ ماست كه مي گويد چطور بيدار شويم و با خانواده چگونه رفتار كنيم، چطور حرف بزنيم و چگونه غذا بخوريم و... هيچ كاري نيست كه به فرهنگ ارتباط نداشته باشد. بنابراين، لازم است كه دختر و پسر از نظر فرهنگ اجتماعي به يكديگر نزديك باشند. فاصله هاي فرهنگي زياد، زندگي اين دو را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
حال اگر 2 نفر همه خصوصيات شان (كه ذكر شده و خواهد شد) با هم همخواني داشته باشد ولي تناسب فرهنگي نداشته باشند چگونه برخورد كنند؟ اينجاست كه بايد از فرهنگ يكديگر آگاه شوند و آن را بپذيرند؛ اين مهم است؛ نه اينكه آن را مسخره كرده و بگويند چه بيخود است! اگر اين آگاهي و پذيرش باشد، به گونه اي هم فرهنگ مي شوند.

:: تناسب شخصيتي


هر انساني شخصيت ويژه خود را دارد. اگر 2 نفر كه ازدواج مي كنند، تفاوت هاي شخصيتي زيادي داشته باشند در رابطه خود دچار مشكلات زيادي مي شوند. فرض كنيد فردي از نظر شخصيتي برون گراست و راحت ابراز احساسات و عواطف مي كند و بيشتر دوست دارد در جمع باشد؛ اين فرد با كسي ازدواج مي كند كه انساني درون گراست و ابراز احساسات برايش سخت است، حضور در جمع برايش خوشايند نيست و ارتباط برقرار كردن با افراد برايش دشوار است. اين دو در طولاني مدت دچار مشكل مي شوند؛ با هم هستند ولي احساس تنهايي مي كنند. جالب اينجاست كه در ابتدا به خاطر خصوصيات متضادي كه دارند، خيلي جذب همديگر مي شوند ولي به تدريج از هم فاصله مي گيرند چون با هم تناسب ندارند و نمي توانند نيازهاي همديگر را برآورده كنند.

:: تناسب اعتقادي


اعتقادات و باورها، جنس محكمي دارند و بخاطر هيچکس نمي آيند و بروند. اگر 2 نفر كه با هم ازدواج مي كنند، اين تناسب را ندارند، بدانند كه اعتقادات تغييري نمي كند مگر بر اساس شناخت. به عنوان مثال، دختري به حجاب اعتقاد ندارد. پسري با او ازدواج مي كند و مي گويد به خاطر من حجاب بگذار. ممكن است دختر بپذيرد ولي اعتقادي به آن ندارد. حجابي كه به خاطر پسر مي آيد، روزي كه دختر خاطر پسر را نخواهد و كوچك ترين اختلافي پيش آيد، برداشته مي شود. وقتي انسان محجبه و نمازخوان مي ماند كه اعتقاداتش را پيدا كند، نه اينكه صرفا به خاطر نگاه داشتن حرمت شخص ديگري آنهم بصورت مقطعي باشد. اگر فردي بي اعتقاد است، بايد در ابتدا حوزه آشنايي او را پيدا كرد تا او با مطالعه و تحقيق به اعتقاد محكمي برسد، نه اينكه به خاطر ديگري اعتقاد ظاهري پيدا كند.

:: تناسب تحصيلي


اين تناسب هم نقش مؤثري دارد. اما چون تحصيلات اكتسابي است (يعني اگر امروز نيست فردا مي تواند باشد)، جزء مسائلي است كه مي گوييم اگر همه شرايط را دارند و بالقوه مي توانند ادامه تحصيل دهند، در اين ازدواج مشكلي پيش نمي آيد. اگر دختر فوق ليسانس و پسر ليسانس است، اشكالي ندارد (در حالي كه به غلط جا افتاده كه شوهر بايد بالاتر باشد) ولي اصولا بهتر است كه هر دو هم سطح باشند. گاهي2 نفر از مقطع ليسانس با هم آشنا مي شوند و ازدواج مي كنند. پسر دكترا مي گيرد ولي دختر در همان مقطع مانده است. كم كم از هم فاصله مي گيرند و فضاي فكري آنها بسيار متفاوت مي شود.

:: تناسب اقتصادي، اجتماعي


طبقه اقتصادي، اجتماعي يك نوع نگرش به زندگي ايجاد مي كند. وقتي 2 نفر از لحاظ طبقه اقتصادي، اجتماعي با هم فاصله زيادي دارند، نگرش به زندگي و رفتارشان با هم متفاوت است. گاهي آدم هايي متعلق به طبقه اقتصادي، اجتماعي بالا نيستند ولي با فعاليت هاي اقتصادي، اجتماعي به اين طبقه مي رسند و صاحب خانه، ماشين، ويلا و... مي شوند. اما مردم در يك برخورد يا يك نگاه به آنها مي گويند تازه به دوران رسيده! و اين، نوع رفتار و نگرش آنهاست كه مردم را متوجه اين موضوع مي كند. طبقه اقتصادي، اجتماعي به انسان ها يك نگرش، رفتار و بينش به زندگي مي دهد. بنابراين وقتي 2 نفر از 2 طبقه اقتصادي، اجتماعي متفاوت ازدواج كنند، از نظر نوع نگاه به زندگي خيلي با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگي خيلي متفاوت است؛ به همين دليل بتدريج دچار مشكلات بسيار مي شوند.

:: نقش رضايت والدين


از آنجا كه عدم رضايت والدين تا سال هاي بسيار طولاني و حتي تا آخر زندگي تأثير خود را دارد، خوب است كه دو نفري كه مي خواهند ازدواج كنند، حتما خانواده هايشان راضي باشند و اگر نيستند بايد آنها را متقاعد كرد. بايد دلايل مخالفت را دانست چرا كه اغلب تجربه آنها باعث مي شود كه دلايل درستي را مطرح كنند و نبايد عدم رضايت را سرسري گرفت و باز هم اگر برخلاف همه تلاش ها راضي نشدند، شايسته است تا گرفتن رضايت صبر كنند يا به ازدواج ديگري فكر كنند. چرا كه حقيقت امر اين است كه رضايت والدين تا زماني كه زندگي مي كنند تأثير خودش را دارد. بنابراين ازدواج مهم ترين تصميم زندگي انسان است. بديهي است جدي گرفتن اين مسئله و دقت در تمام جوانب مي تواند زندگي موفقي را رقم بزند. در غير اينصورت، پشيماني و پريشاني نتيجه ازدواج عجولانه خواهد بود.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.:: عاقلانه ازدواج کن تا عاشقانه زندگي کني ::.
دکتر علي شريعتي

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 7579
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 77
  • بازدید امروز : 428
  • باردید دیروز : 1,278
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,943
  • بازدید ماه : 2,879
  • بازدید سال : 18,690
  • بازدید کلی : 394,490
  • کدهای اختصاصی
    کسب درآمد از پاپ آپ